سالی که گذشت...

ساخت وبلاگ
امرز ششمین روز از سال ۲۰۲۱ هست و دومین سالی که همه مردم دنیا با ویروس مرگ‌بار ِ انسان ساز کوید ۱۹ دست و پنجه نرم میکنند. اقتصاد تمام دنیا و کشورهای مختلف بهم ریخته و مردم در شرایط خوبی نیستند. انسانها یکی یکی از این ویروس و یا به علت شرایط سخت معیشتی، اجتماعی و سیاسی یا در جسم می‌میرند و یا در روح. در روح گفتم چون انسانهایی هم که زندگی می‌کنند، از مردگان دست کمی ندارند. بدون هدف، بدون آینده و بی هیچ برنامه مشخصی. دولتها از مرگ های ناشی از پیری هم به عنوان کرونا یاد میکنند و این مدلی حربه دیگری پیدا کردند تا مردم رو بترسونند. هیچ وقت و هیچ زمانی زندگی آسون نبوده، و کمتر کسانی در رفاه بالا و با ثروت‌های آنچنانی در دنیا مشهور هستند. چقدر خوبه که کنار این بودن‌هامان دست دیگران رو هم بگیریم و از نظر مالی و یا مادی و معنوی کمکی باشیم برای همنوعانمون. الان که دارم اینو مینویسم توی خونه ی سردی نشستم که باوجود سیستم گازی، سردِ سرده و با انگشتان یخ زده مینویسم تا کمی گرم بشم و بگذرونم این روزهای سرد و غمزده‌رو. در کشوری هستم که بدون برخورداری از ثروت ملی، با دریافت گاز از دیگر کشورها، زمستونشو میگذرونه و با اینحال دم از سرمایه‌های ملیش میزنه و با بادِ غرور و عرق وطن دوستی‌ش، گلوشو پر‌میکنه و اونم یه جور دیگه مردمشو گول میزنه. همه این ها برای انسانی که همواره خواسته و هیچوقت خواسته‌هاش کم نشده بلکه رو به افزایش گذاشته، بیش از حده! کاشکی خدا جونم ببخشی انسانهایی رو که با تکیه بر خودمحوری و انسانیت ناکاملشون فکر میکنند پادشاه روی زمینند و تورو مایوس و ناامید کردند. کاشکی ببخشی‌مون خداجون و اجازه بدی دوباره با تو توی خنکای باغ عدن، بدون حضور غیر، راه بریم و از حضور عزیز فیض‌رسانت حظّ سالی که گذشت......ادامه مطلب
ما را در سایت سالی که گذشت... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : nirfaaa بازدید : 20 تاريخ : دوشنبه 6 تير 1401 ساعت: 9:18

آخرین روزهای آخرین ماه از آخرین سال قرن رو داریم سپری میکنیم... امشب، شب چهارشنبه سوری‌ هست و من مثل همیشه تنها توی اتاقم نشستم... هر سال اگه توی شهری بودم که با وجود دوستان بسیاری، تنها بودم؛ امسال در شهری جدید'>جدید و با دوستانی انگشت شمار، و دوباره تنها هستم. انگار هیچوقت این تنهایی قرار نیست با وجود کسی و یا چیزی پر بشه! همیشه تلخ و همیشه خالی بوده... انگار با وجود آدم هاهم، پر نمیشه. هبچوقت به این صورت بهش نگاه نکرده‌بودم، اینقدر عمیق...!انگار رک بودن خودم مستقیم میخوره توی ذوقم... انگار یه نفر داره با شدت تمام و بدون اینکه خسته بشه، بهم دهن‌کجی می‌کنه! و مدام میخواد به یادم بیاره که اینقدر تلخ و بی‌کس موندی و بازم ادامه میدی.... اما من با وجود اون دهن کجی و با وجود اون که میخواد تلخی منو به سطح بیاره، و علیرغم همه ی تنهایی‌ها و بی‌کسی‌ها؛ ادامه میدم و میخوام که به شادی و آرامش هرچه بیشتر وارد سال جدید در قرن جدید _قرن۲۲_ بشم... دعامیکنم، سالهای پیش روی این دنیا، سراسر سلامتی و شادی و آزادی ِ روح برای همه انسانهای جهان باشه‌ . زمین سالم و سبزتر، و انسانها در کمال آرامش و شادی خدا در صلح و سلامتِ خداوندمون عیسی مسیح سال جدید رو ببینن و به تن کنن... آمین سالی که گذشت......ادامه مطلب
ما را در سایت سالی که گذشت... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : nirfaaa بازدید : 13 تاريخ : دوشنبه 6 تير 1401 ساعت: 9:18

بعضی‌آدم‌ها خسیسن. نه از نظر مالی! از نظر احساسی، از نقطه نظر محبت یا ابرازش.
 حتی توی نوشتن که خیلی‌ها راحت هستند، یا گذاشتن کامنتهای بامحبت؛ خسیسن.... اینا واقعا قابل دلسوزی‌ان!
فرق مجازی و حقیقی رو متوجه نشدن هنوز. توی دنیای حقیقی میترسن، دیوار کشیدن دور خودشون، ضربه‌خوردن؛ توی مجازی هم میترسن به کسی ابراز محبت کنند! حتی با یه اسمایلی!!! واقعا این روزها کی لایقِ محبته؟ 

سالی که گذشت......
ما را در سایت سالی که گذشت... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : nirfaaa بازدید : 9 تاريخ : دوشنبه 6 تير 1401 ساعت: 9:18

امروز این به فکرم اومد که یه قرمه سبزی باحال درست کنم، هوس کردم حسابی. پاشدم. گوشت نداشتم. لیمو امانی هم‌ نداشتم. کفشمو باید می بردم برای تعمیر. سبزی داشتم گذاشتم یکم سرخ شه. بعدش رفتم سراغ کفشهام. بر سالی که گذشت......ادامه مطلب
ما را در سایت سالی که گذشت... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : nirfaaa بازدید : 38 تاريخ : دوشنبه 11 فروردين 1399 ساعت: 11:16

با هق هق از خواب بیدار شد. قلبش با تمام شدت به می تپید و احساس میکرد الانه که از قفسه سینه ش بزنه بیرون. قلبش با درد فشرده شد.... به سقف اتاق چشم دوخت. بخاطر آورد چه خوابی دیده. ! دوباره خوابی که در خ سالی که گذشت......ادامه مطلب
ما را در سایت سالی که گذشت... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : nirfaaa بازدید : 38 تاريخ : دوشنبه 11 فروردين 1399 ساعت: 11:16

صبح رو با هیجان شروع کرد. رفت که مبلغی پول از بانک بگیره. کارهای عقب افتاده داشت. از همه مهمتر هیچی توی خونه برای خوردن نداشت. بعد از گرفتن پول رفت که ساکی پر از پوشاک برای خانواده ش پست کنه. مسافت خو سالی که گذشت......ادامه مطلب
ما را در سایت سالی که گذشت... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : nirfaaa بازدید : 34 تاريخ : دوشنبه 11 فروردين 1399 ساعت: 11:16

توی دلش بود که برای یکی از دوستانش هدیه ای بخره. داشت درس میخوند اما حواسش به درسها نبود《امّا خلاصه این است، هرکه با بخیلی کارد، با بخیلی هم درو کند و هرکه با برکت کارد، با برکت نیز درو کند.امّا هرکس سالی که گذشت......ادامه مطلب
ما را در سایت سالی که گذشت... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : nirfaaa بازدید : 37 تاريخ : دوشنبه 11 فروردين 1399 ساعت: 11:16

روز رو با یه معده درد کوچیک شروع کرد. احساس کرد از همیشه کمتر غذا خورده. واسه همین دوتا تست پنیر و ژامبون‌پر و پیمون واسه خودش درست کرد. بعد از خوردنشون نشست یکم فکر کرد به اتفاقی که دم صبح موقع خوابی سالی که گذشت......ادامه مطلب
ما را در سایت سالی که گذشت... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : nirfaaa بازدید : 50 تاريخ : دوشنبه 11 فروردين 1399 ساعت: 11:16

امروز دلم لرزید... اشتباه نکن نه برای چشمی لرزید و نه با دیدن کسی... امروز در وقت دعای یکی از برادران،  دلم لرزید. بازم فکر میکنم به آرمان. به کشور پهناورم. و به قایق تفریحی بزرگی که توش آرامش دریا رو سالی که گذشت......ادامه مطلب
ما را در سایت سالی که گذشت... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : nirfaaa بازدید : 40 تاريخ : يکشنبه 1 دی 1398 ساعت: 2:04

آینده ... چه خواهد شد.... چه چیزهایی با خود خواهد داشت... با این فکرها داشتم به محل قرار نزدیک می شدم.  ساختمون یه بنای خیلی قدیمی توی تهران که قبلا محل ثبت اسنادو مدارک بود برابری می کرد.. یه جای نسب سالی که گذشت......ادامه مطلب
ما را در سایت سالی که گذشت... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : nirfaaa بازدید : 34 تاريخ : يکشنبه 1 دی 1398 ساعت: 2:04